هدهدخوش خبر

با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، مارا از نظرات و پیشنهادات خودبهره مند کنید.

هدهدخوش خبر

با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، مارا از نظرات و پیشنهادات خودبهره مند کنید.

فریدالدین عطارنیشابوری



 

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به 
دنیا آمد.


ادامه مطلب ...

اینجا آهو سم می اندازد

کنایه از صعوبت وسختی کار وحرکت می باشد.به کسی گویند که با ساده اندیشی وظاهرنگری بدون توجه به عمق وماهیت ،کاری را شروع کرده وبامشکل وسختی کار وراه مواجه شده وآه وفغان سردهد.

توضیح اینکه:  ازابتدای کارآخررانگر.یا،دم شیراست به بازی مگیر.یا باج به شغال نمی دهد.


مناجات

الهی!

کارآن دارد،که باتوکاری دارد.

یارآن دارد،که چون تو یاری دارد.

اوکه دردوجهان تورادارد،هرگز کی تورابگذارد!عجب آن است که،اوکه تورادارد،ازهمه زارترمی گذارد!

اوکه نیافت،به سبب نایافت می زارد.

اوکه یافت باری چرامی گذارد؟!

دربرآن که چون تویاری باشد،گرناله کند سیاهکاری باشد. 


                                                                       ((خواجه عبدالله انصاری))






میرزا تقی خان امیرکبیر

زندگی نامه میرزا تقی خان امیرکبیر سلام دوستان عزیزامیر کبیر یکی ازبزرگ مردانی است که خدمات زیادی به فرهنگ وتمدن ایران زمین انجام داده است امیدوارم این بخش مورد توجه واقع بشه منتظر نظرات شما عزیزان هستم .








 



میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.  

تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی.  فراهان همچون تفرش و  آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.    


نام اصلی میرزا تقی خان، "محمد تقی" است. زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان عراق. هنوز هم در آنجا محله ای بنام "محله میرزا تقی خانی" معروف است، و خانه پدریش نزدیک تپه "یال قاضی" شناخته می باشد. اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنةالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) "میرزا محمد تقی خان" آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به ر"میرزا تقی خان" شهرت یافته است. 


خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند. پدرش به تصریح قائم مقام "کربلائی محمد قربان" بود که در خطاب او را "کربلائی" می گفت. سجع مهرش "پیرو دین محمد قربان" بود. کربلائی قربان نخست آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی داشت.   
کربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام گردید، و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود. آنچه بنظر می رسد کربلائی قربان خیلی هم بی چیز نبوده، بلکه آب و ملکی داشته و دست کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است.  و نیز آنقدرها استطاعت داشته که به سفر حج برود. 


سال تولد میرزا تقی خان را تا اندازه ای که جستجو کردیم، هیچ مؤلف خودی و بیگانه ای ثبت نکرده است. در حل این مجهول تاریخی، ما یک مأخذ اصلی و دو دلیل در تأیید آن مأخذ بدست می دهیم: زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده اند می خوانیم: "شبیه صورت... اتابک اعظم، شخص اول ایران، امیر نظام در سن چهل و پنج سالگی". امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد. اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده، و تصریح به اینکه کارهای سترگ از پیش برده است، نشان میدهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده اند. و آن س\ال 1267 است. با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است. 
اما دلیل معتبر تاریخی اینکه: در کاغذ قائم مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است. می دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم قام در 1301 در هفتاد سالگی درگذشت، و پسر دیگرش میرزا علی در شصت و هفت سالگی درگذشت به سال 1300.  یعنی هر کدام از آن دو پسر قائم مقام، سی و یکی دو سال پس از امیر زنده بوده اند. اختلاف سال تولد میرزا تقی با دو همدرس خود هر چه باشد، به هر حسابی، امیر در آخرین سال صدارتش 1268 بیش از پنجاه سال نداشته است.  


امیر دو زن گرفته است. زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان. نام او را "جان جان خانوم" ذکر کرده اند. از او سه فرزند داشت: میرزا احمد خان مشهور به "امیرزاده" و دو دختر که بعدها یکی زن عزیز خان آجودان باشی سردار کل، دوست قدیم امیر، گردید. و دیگری به عقد میرزا رفیع خان مؤتمن درآمد. زن امیر در 1285 با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت، و ظاهرا یکی دو سال بعد، در آذربایجان درگذشت.


زن دوم امیر، "ملکزاده خانم" ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت الدوله روز جمعه 22 ربیع الاول 1265 انجام گرفت. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان (پدر میرزا حسین خان سپهسالار) بعهده داشت. عزت الدوله شانزده ساله بود. چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی، و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: "از اول بر خود قبله عالم... معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم...." فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است. 


محیط خصوصی تربیت میرزا تقی خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام، آن دو وزیر بزرگ عباس میرزا، می ساخت. میرزا بزرگ در سال 1237 درگذشت. با حسابی که راجع به سن میرزا تقی خان بدست دادیم، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود. پس محضر میرزا بزرگ را خوب درک کرده بود، و شاید هم پاره ای کارهای دبیری او را می کرد. امین الدوله هم به خدمت امیر در "دایره میرزا بزرگ قائم مقام" تصریح دارد.  
در استحکام اخلاقی او تردید نیست، و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می گوید: "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود.... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است". در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که "... سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمیتواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد". برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزتةالروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست، زیر پا نهاد. شگفت اینکه حتی امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد، همان را می کرد. بی اثر بودن پافشاریهای روس و انگلیس و عثمانی در رأی او، جای خود دارد. اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد. حد شناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر می داد.  


درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود. قضاوت وزیر مختار انگلیس این است: "پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است". به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت: "به رشوه و عشوهً  کسی فریفته نمی شد".  دکتر پلاک اتریشی می نویسد: "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد".


جنبه دیگر خوی استوار امیر اینکه به گفته و نوشته خویش اعتبار می نهاد. واتسون می نویسد: "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد". امیر خود به این خصلت خود می بالید.  به قول نویسنده صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت بجا می آورد، بهیچ وجه حکم او ناسخ نداشت".   
دلیر و جسور بود. پسر کربلائی قربان زمانی که به مکتب می رفت، از مخدوش تقاضای قلمتراشی کرد. چون خواهش او برآورده نشد، چنان نامه ای به قائم مقام فرستاد که او خود می گوید:"ببین چه تنبیهی از من کرده است. عجبتر اینکه بقال نشده ترازو وزنی آموخته". اگر داستانهائی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده اند، افسانه سازی صرف هم باشند، باز روشنگر همان فطرت او هستند.


رفتاری متین و سنگین داشت. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه. اما تعجب اینکه نامجو و شهرت خواه نبود. دلیل ما این است: هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است. مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت. 
او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود، و به خواری تن در نمی داد. نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند، می گوید: "هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند". حتی وقتی که مورد بی مهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید، حیثیت پرستی خود را از دست نداد. به شاه نوشت: "اگر حقیقة مقصودی دارند، چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند... بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی داند. تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست". 


 

ادامه مطلب ...

درمدح حضرت رسول

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نروید به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال ومنزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسی به قیامت

لیله اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی وعیسی

آمده مجموع در ظلا‌ل محمد

عرصه گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس

بو که قبولش کند بلا‌ل محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد

پیش دو ابروی چون هلا‌ل محمد

چشم مرا تا بخواب دید جمالش

خواب نمیگیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد


                                  ((سعدی))

 

ای قوم به حج رفته...

 

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید.:            :.معشوق همینجاست بیایید، بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار.:         :.در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید.:        :.هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید.:                 :.یکبار ازین خانه برین بام برآیید

آن خانه لطیفست، نشانهاش بگفتید.:           :.از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت.:             :.یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد.:        :.افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

                                                                                                                ((مولوی))

آب اگردرنمی آد،نون که درمی آد


می گفت تو مزدت را بگیر چکارداری که کار دیر تمام میشه یا زود،فایده دارد یا ندارد.آنجا که وجدان کاری حاکم نباشد وکسی مسئولیّتی احساس نکند.منسوب به حاج میرزا آغاسی وزیر محمد شاه قاجار می باشد او که به حفر چاه وقنات علاقه ای وافر داشت هرروز صبح به مقنّی ها سرمی زد وکارهاراسرکشی می کرد.درمحلّ قناتی،برای دومّین بار مقنّی گفت،آقا آب این زمین پائین است وهرچه می کنیم در نمی آید.حاجی جواب داد اگر آب درنمی آد،نون توکه درمی آد

آب آبادانی آست :

اشاره براهمیت وحیاتی بودن آب یکی از عناصر ((عنصرهای))چهارگانه حیات وتوصیه برای آلوده نکردن وپاک ومنزّه نگهداشتن،آبهاازسرچشمه هاتاشرب ونوش است.آب وخاک،بادوآتش درقدیم به عنوان((عناصر اربعهءحیات))مورداحترام بوده است وبرای بعضی فرشته ای هم قائل بوده اند.

           (( وَمِنَ اَلماعِ کُلّ شیءِحَیّ))